باز شب آمد، بدنها خسته شد
خستگان خفتند و درها بسته شد
جز در رحمت که هرگز بسته نیست
عشق اگر باشد کسی دل خسته نیست
شب گذشت از نیمه و آیات رب
شد نمایانتر به لوح تیره شب
اختران در آسمان چشمک زنان
با اشارت بسته از گفتن زبان
هر یکی در جای خود خوب و قشنگ
هر یکی بر دل زند چون زهره چنگ
گردش این اختران و این زمین
قدرت حق را نمایش بس همین
آسمان و لوح زینت بخش آن
رمز میلیون سال نوری نقش آن
شب همه زیبایی و خوش منظری است
روز کی در آسمانش مشتری است
این عطارد این ارانوس این زحل
آیتی روشن ز نور لم یزل
در مدار عشق نپتون رهسپار
می رود مریخ هم بی اختیار
ماه همچون عاشق سرگشتهای
مات و حیران در پی گم گشتهای
محو نور لایزالی کهکشان
جذبه دلبر برد او را کشان
خط نوری از شهاب ثاقب است
شب خداوندا چه ماه و جالب است
این شب و این رازها و این سکوت
رمز تسبیح خدای لایموت
**************
ای شب ای همراز بی همتای دل
پا نهی هر جا به جای پای دل
ای شب ای میعاد جمله عاشقان
لیلة القدری تو و قدرت نهان
ای شب ای تشریف قرآن را سلام
ای ره معراج را اول مقام
ای شب ای آگاه از راز حرم
با همه شب زنده داران هم قدم
حسان
شب شیشه ی بارون زده، آیینه ی رؤیا ست
پشت پس هر پنجره، تصویر تو پیدا ست
از تو، همه ی خانه ی من شهر تماشا ست
دنیای من اینجا ست، همین گوشه ی دنیا ست
نقش تو را بر شیشه ها، نقاشه باران می کشد
در جاده ها، پای مرا، تا شهر یاران می کشد
باران ببار، باران ببار، مرا بیاد من بیار
ببرمرا، از این دیار، به دست یارم بسپار
باران تویی هر قطره آوازت خوش است
جانم بده دنیای ما عاشق کش است ادامه ...